سلام دوستان


این مقاله را حدود 10 ماه پیش نوشتم و در مجله مبلغان حوزه علمیه قم چاپ شد. تقدیم به شما با احترام:


 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الزامات حضور مؤثر روحانیون در مشاغل دولتی



اشاره


حضور اعزّه روحانی در مشاغل دولتی، علاوه بر اینکه می‌تواند منشأ برکات فراوان باشد، اما نباید فراموش کرد که اگر نقش‌آفرینی آنان در بدنه نظام اسلامی، مطابق دستورات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و منویات رهبری فرزانه انقلاب (دام‌ظله العالی) نباشد، خطرات بزرگی متوجه شخصیت و عدالت خودشان، نظام اسلامی و مردم می‌شود. هفته دولت و روز چهارم شهریور که به نام روز «کارمند» معرفی‌شده، بهانه خوبی برای بررسی «الزامات حضور مؤثر روحانیون در مشاغل دولتی» است. امید است این مطالب که برگرفته از آموزه‌های دینی است، با عنایات ویژه امام عصر (ارواحنا فداه)، توشه راه نگارندگان و دیگر عزیزانی باشد که بنا به فرمایش مقام معظم رهبری و از باب «تکلیف شرعی» پا در این راه گذاشته‌اند.



1-توجه به اشتغال و پرهیز از عافیت طلبی


دغدغه زندگی آینده و آینده شغلی از مهم‌ترین مسائلی است که می‌تواند ذهن هرکسی را به خود مشغول کند و طلاب عزیز هم از این موضوع مستثنا نیستند. به فکر معیشت بودن و آینده‌نگری مادی به‌هیچ‌وجه نه‌تنها باروح تقوا و توکل بر خدا تعارض ندارد بلکه حتی اگر در مسیر بندگی خداوند و خدمت به مردم باشد دارای آن‌چنان ارزشی است که در روایات بسیاری، با مجاهدت و شهادت در کنار هم یادشده است    [1]    . ازنظر اسلام شخصى که کار نمى‏کند،دعایش مستجاب نمى‏شود    [2]    . همچنین توجه به روایات زیر خالی از لطف نیست:


الف) قال علی (علیه السلام):‌ «العمل العمل، ثم النهایة النهایة، والاستقامة الاستقامة، ثم الصبر الصبر، والورع، إن لکم نهایة فانتهوا الی نهایتکم    .    »   [3] امام علی (ع) فرمودند: کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید؛‌ آن گاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید. همانا شما را پایانی است؛ پس، خود را به آن پایان رسانید.


نکته: تن به کار دادن و اشتغال حلال و به پایان رساندن آن، از «عموم» این روایت استفاده می شود اما صبر و ورع نیز از شروط لازمش می باشد. اما باید توجه داشت تقوا و صبری که در امور اجرایی و مشاغل دولتی لازم است بسیار متفاوت و بیشتر از تقوا و صبری است که در کنج حجره ها و هنگام مباحثه به آن توصیه شده است.


ب) قال علی (علیه السلام): «انَّ اللَّهَ یُبغِضُ الصَّحیحَ الفارِغَ، لا فى شُغلِ الدنیا ولا فى‏شُغلِ‏الآخِرَةِ.»[4] خداوند از شخص تندرست بیکاره که نه در کار دنیاست و نه سرگرم کار آخرت، نفرت دار.


نکته: واضح است که اگر خداوند سبحان از انسان تندرست بیکار متنفر باشد، بنا به «قیاس اولویت»، از انسان تندرست باسواد و صاحب نظر و دارای پتانسیل اجرایی و فکری بالا که استعدادهایش را صرف مصالح مومنین به «بهترین وجه و شکلش» نکرده و مدام «تکرار مکررات» را تقریر می کند متنفرتر و بی زارتر است.


2-توجه به «لزوم شرعی و عقلی حضور علما در نیروهای مسلح»


به دو مطلب مهم باید توجه داشت:


مطلب اول) در فرهنگ وحی، نسبت به آموزش های «عقیدتی-سیاسی» توسط علما و روحانیون تاکید فراوان شده است. به عنوان مثال به کریمه زیر توجه فرمایید:


«وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»[5] و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه‌اى از آنان، دسته‌اى کوچ نمى‌کنند تا [دسته‌اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را- وقتى به سوى آنان بازگشتند- بیم دهند، باشد که آنان [از کیفر الهى] بترسند؟


توضیح: گروهى به جهاد مى‌روند و گروه دیگر در مدینه مى‌مانند و اصول و فروع دین را مى‌آموزند تا به مجاهدانى که از جبهه بازگشتند آموزش دهند و آنان را هدایت کنند؟[6] کریمه مذکور، از صریح ترین آیات نورانی قرآن حکیم است که اولا فراگیری عالمانه علوم دینی را برای عده ای واجب دانسته[7]، ثانیا کسانی را که به کمک عقیدتی و سیاسی مجاهدان و رزمندگان اسلام نشتابند مورد «استفهام توبیخی» قرار داده است[8]. با این حال، توجه به چند سوال مهم خالی از دقّت نیست:


1 – آیا این کریمه، مومنان را به دو قسم مجاهدان و عالمانی که وظیفه آموزش های عقیدتی به آنان را دارند تقسیم نکرده است؟


2 – آیا انذار به بهترین نحو، به شیوه ورود در حاکمیت و در متن سیاست جامعه بودن نیست؟ اگر انذار علما و روحانیون دارای پشتوانه اجرایی و سیاسی لازم باشد، در این امر موفق تر نیستند؟


3 – اگر رزمنده بودن، ورود به سیاست و مبارزه در راه استقلال دینی و سیاسی محسوب شده و واجب شرعی است، آیا می توان باور کرد و پذیرفت که آموزش به آن رزمنده و دفاع از سنگرهای عقیدتی و سیاسیش، وجوب شرعی ندارد؟


4 – آیا می توان بدون «سازماندهی» لازم و بصورت پراکنده و رها، به رزمندگان اسلام در برابر این همه انواع تهاجم، آموزش اعتقادی و سیاسی داد؟ آیا تشکیل نهاد و سازمانی که این خطیر را برنامه ریزی کند معقول و مشروع نیست؟[9]


5 – آیا هجرت مذکور در این کریمه، فقط هجرت برای تحصیل علم است؟ آیا وجوب هجرت مذکور، شامل هجرت برای آموزش های عقیدتی و سیاسی رزمندگان اسلام که در خط اول مبارزه بر علیه استکبار جهانی قرار دارند نمی شود؟


 

و ده ها سوال دیگر که آقایانی که هنوز به قول صاحب جواهر «طعم فقه را نچشیده اند»[10] و در راه علما و فضلایی که قدم در این راه (راه پذیرش و تبعیت از ولی امر خویش) گذاشته اند سنگ اندازی می کنند، باید جواب دهند.

 

...